کد مطلب:317045 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

تاوان زبان درازی
شیخ حسن طفاسی، طلبه ای ساكن نجف بود و الآن اولاد او از طلاب نجف می باشند. وی در سفری كه به كربلا داشت، روزی به صحن حرم حضرت عباس علیه السلام مشرف شد. شیخ بالباس مرتب و یك جفت نعلین نو به كنار حوض حرم آمد تا وضو بگیرد. هنگامی كه چشمش به حوض آب افتاد و تصویر دستگاه و بارگاه با عظمت حضرت علیه السلام را در آب مشاهده كرد، خطاب به حضرت عباس علیه السلام گفت:

«یا عباس! انت من اهل السیاسة» «ای عباس! شما هم اهل سیاست هستی! خوب فكری كردی كه نگذاشتی امام حسین علیه السلام تو را



[ صفحه 126]



به خیمه گاه ببرد، برای اینكه دستگاه و حرم مستقلی داشته باشی! اگر اجازه می دادی و تو را برده بودند اكنون در زمره ی اصحاب حساب می شدی و در حرم برادرت حسین علیه السلام دفن شده بودی...!»

هنوز حرفش به پایان نرسیده بود كه گویی كسی او را از زمین بلند كرد و در حوض آب انداخت! شیخ بیچاره بعد از چند مرتبه غوطه خوردن در آب، به زحمت بیرون آمد، در حالی كه یك لنگه كفش وی گم شده بود و هر چه جستجو كرد آن را نیافت! پس با حالتی شرمگین رو به ضریح نمود و گفت: «ابورأس الحار!» «یعنی شما عجب آتشین مزاج هستید. من شوخی و مزاح كردم!» [1] .

ابورأس الحار، عبارتی است كه عربها به حضرت عباس علیه السلام خطاب می كنند و به معنای آتشین مزاج است.

بنده عرض می كنم كه حضرت عباس هم حق و لیاقت یك حرم مستقل را دارد؛ البته نه به خاطر سیاست و زیركی اش، بلكه به خاطر ادبش، وفایش، صفایش و جوانمردیش در حق برادرش امام حسین علیه السلام. امام حسین علیه السلام نیز آن قدر بزرگوار است كه به حضرت عباس علیه السلام و بارگاه و حرم مستقلش، افتخار می كند!



[ صفحه 127]




[1] معجزات و كرامات ائمه اطهار عليهم السلام، آيةالله حاج ميرزا هادي خراساني، ص 47، به نقل از چهره ي درخشان قمر بني هاشم عليه السلام، رباني خلخالي، ج اول، ص 570 و كرامات ابوالفضل العباس عليه السلام، حسيني، ص 56.